اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم از خدا بترسید که چه بسیار آرزومند که به آرزوى خود نرسید ، و سازنده‏اى که در ساخته خویش نیارمید ، و گردآورنده‏اى که به زودى گردآورده‏ها را رها خواهد کرد و بود که آن را از راه ناروا فراهم آورد ، و حقى که به مستحقش نرساند ، از حرام به دست آورد و گناهش بر گردنش ماند . با گرانى بار بزه ، باز گردید ، و با پشیمانى و دریغ نزد پروردگار خود رسید . « این جهان و آن جهان زیانبار ، و این است زیان آشکار . » [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----555319---
بازدید امروز: ----5-----
بازدید دیروز: ----52-----
mansour13

 

نویسنده: منصور حسین آبادی
سه شنبه 87/8/28 ساعت 11:2 عصر

دخترک تنها در اتاق نشسته بود و مشغول بازی پازل ... جلو تر رفت ...تصویر پازل برایش واضح تر شد تصویر خودش بود در همان اتاق ... :"پشت به پنجره نشسته بود . شخصی از پشت پنجره به او می نگریست" ... به سمت پنجره برگشت... آخرین صدایی که شنید ..صدای شکستن شیشه پنجره بود...

وزمین جایی جز برای دوزخیان نبوده است
چاقو به چاقو ساییدم
گردن پسر را
دعا خواندم
گریه کردم
معطل کردم
معطل کردم تا میتوانستم معطل کردم
اما هیچ گوسفندی نیامد
هیچ گوسفندی
ومن پسرم را کشتم...

خورشید غروب کرده بود ... مرد از فرط خستگی و سرما بی رمق به زمین افتاد ... نیمه شب از شدت تشنگی در خواب نالید ... گل ساقه اش را خم کرد و قطره های شبنم را در دهان مرد غلتاند ... علفهای سبز اطرافش رشد کردند تا گرمش کنند و خورشید صبحگاهی آنقدر بر بدنش تابید که گرمش کرد ... صبح که شد ... غلتید که بیدار شود .. با این کارش علفها را له کرد ... با دستش ساقه گل را شکست و تا چشمش به خورشید افتاد گفت : " ای لعنت به این خورشید ! باز هم هوا گرم است ... "
گفت به من بگو چکار کنم تا برای یک بار عاشق بشم و عاشق بمونم ؟

گفتم وقتی عاشق شدی دیگه به کسی نگاه نکن تا عاشق دیگری نشی ... روز بعد که دیدمش

دیگه نگاهم نمی کرد.


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • تبریک مهرماه92
    اشک
    ولادت امام رضا علیه السلام
    و او که شاهد زندگی ماست...
    خدا گفت: در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  •  Atom 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه


  • مطالب بایگانی شده

  • ** مسوولیت مطالب به عهده صاحب وبلاگ می باشد** لینک دوستان من

  • لوگوی دوستان من

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  • document.write("
    "); else